خدا
درد دل شنیدیم و چاره ی دل کردیم
درد دل گفتیم و چوب دل خوردیم
زین پس راز دل با خدا گویم
که چاره ام کند
نی با اهل زمین که رسوایم کند
درد دل شنیدیم و چاره ی دل کردیم
درد دل گفتیم و چوب دل خوردیم
زین پس راز دل با خدا گویم
که چاره ام کند
نی با اهل زمین که رسوایم کند
امیرکبیر گفت :
دوران افول و عقب ماندگی ملت ها زمانی شروع شد
که جای اندیشیدن را تقلید
جای تلاش و کوشش را دعا
جای فکر کردن به آرزوهای بزرگ را قناعت
و جای اراده برای رفتن و رسیدن را قسمت
و جای تصمیم عقلانی را استخاره گرفت
ای که از یار نشان می طلبی ، یار کجاست ؟
همه یارند ، ولی یار وفادار کجاست ؟
تا نپرسند ، به خوبان غم دل نتوان گفت
ور بپرسند ، مرا قوت گفتار کجاست ؟
رفت آن تازه گل و ماند به دل ، خار غمش
گل کجا جلوه گر و سرزنش خار کجاست ؟
صبر ، در خانه ویرانه دل هیچ نماند
خواب ، در دیده غم دیده بیمار کجاست ؟
در خرابات مغان ، هوش مجویید ز ما
همه مستیم ، درین میکده هشیار کجاست؟
بهتر آن است ، که نهان ماند راز
سر خود فاش مکن ، محرم اسرار کجاست
دوباره فال حافظ و دوباره تو فالمی
همیشه در خیالتم اگرچه بی خیالمی