هیچ کس لیاقت اشکهای تو را ندارد
و
کسی که چنین ارزشی دارد
باعث اشک ریختن تو نمی شود
نظرات شما عزیزان:
در قعر اقیانوس ها
تاریکی اینجا بیشتر همچو کابوس میماند
تا یک بیداری رقت انگیز
حداقل دوست دارم اینگونه تصور کنم
زیرا که سرنوشت برایم پایان بدی در نظر گرفته است
من اوج را دوست دارم
آسمان را
کهکشان را
اما دیگر بالی برای پرواز ندارم
آخر مدتها بود دلم هوای زمین کرده بود ...
زمینی که اولاد حوا را پایبند کرده بود
اما بهای سنگینی پرداختم
بالم را گرفتند تا دیگر خیال پرواز به سرم نزند
انگار حوا هم همین بوده
و یک تظاهرغمناک ...
و حال همچو آدم
چه تقاص دردناکی باید بدهم
محکوم به زمین تا ابد ...
پاسخ:مرسی از متن های زیباتون
همچو کوه هاییست که
سر به افلاک بلند
تا خدایان عظیم افراشته
و من از روشن صبح تا شفقش
در پی لحظه ی بیتاب نگاهش هستم